من هزار و یک فکر دارم. هزار تا فکر بعلاوه یک.

در یک جای خیلی دور به فاصله ی میلیون ها سال نوری، یکی از فکرهای من پنهان شده. و من اینجا هر روز با هزار فکر دیگر از خواب بیدار می شوم. هزار فکری که لال هستند و همه حرف ها را روی شانه آن یک دانه ی تنها گذاشته اند می خواستند حرفها را از من پنهان کنند. آن یکی که تک و تنها دارد با ستاره های دورش حرف می زند و جمله به جمله حرف ها را برایم می فرستد. هر ستاره دنباله داری که از اینجا رد می شود، یک سوال از من می برد و یک جواب از آن یک دانه فکر تنهایم می آورد. این را به هزارتای دیگر نگفته ام. من و هزار فکرم چیزهایی را از هم قایم می کنیم. آنها حرف هایم را پنهان کرده اند، و من جایی که دارم آنها را می برم.

من و هزار فکرم خاموش شده ایم و پنهان کار. مثل خواب های زمستانی که حیات را خاموش و خالی از صداهای مهیج خرس ها میکند، ما هم چون زمستان است، کمتر حرف می زنیم. چون زمستان حرف ندارد.

هزار ,پنهان ,هزار فکرم منبع

مشخصات

تبلیغات

آخرین ارسال ها

آخرین جستجو ها

لایک و فالوور اینستاگرام رایگان طراحی سایت و سئو با هوشمند وردپرس suttonythc8 paikka pareparvaz خدمات اینترنتی پاور کافی رپ صدا/بزرگترین سایت موزیک Zariah9twnq site فروشگاه و مجله اینترنتی کافان 98 پاپ موزیک - دانلود آهنگ جدید